انیمه My Oni Girl اثری از استودیو Colorido است که پیشتر با آثار موفقی چون A Whisker Away درخشیده بود. کارگردانی این اثر را تاکاشی اوهاراکاوا برعهده دارد و با هنر طراحی رنگارنگ و فانتزی خود، جهانی رویایی و سرشار از لطافت و هیجان خلق میکند که تماشاچی را از همان دقایق ابتدایی مجذوب خود میسازد. داستان انیمه در محور تقابل دنیای انسانها و شیاطین روایت میشود. قهرمان نوجوان، پسری به نام هیروتا، شخصیتی آرام، درونگرا و بیش از حد مهربان است که همواره تلاش میکند خواستههای دیگران را بر خواستههای خودش مقدم بدارد؛ رفتاری که ریشه در تربیت و نیاز به پذیرش، بهویژه پس از جدایی پدر و مادرش دارد.
او در زندگی روزمره و مدرسه احساس تنهایی و فشار روانی میکند و توانایی بیان احساسات واقعی خود را ندارد. داستان زمانی اوج میگیرد که هیروتا با دختری عجیب به نام تسوکیشیرو (که در اصل یک اونی یا شیطان سنتی ژاپنی است) برخورد میکند؛ دختری با خوی سرکش، بیقرار، صادق و البته بسیار مستقل که با جهان انسانی بیگانه است و در جستجوی مادر گمشده خود قدم به دنیای انسانها گذاشته است. این دو شخصیت با تفاوتهای بنیادی خود، متضادهایی مکمل هستند. هیروتا نماد خودخوری، سرکوب احساسات و میل به رضایت دیگران است و تسوکیشیرو نمایانگر خودانگیختگی، صداقت بیپرده و شجاعت در بیان خواستهها.
همراهی ناگهانی و ناگزیر این دو شخصیت، پایانی هیجانانگیز و سفری جادویی را رقم میزند که در طول آن هر دو مجبور میشوند با حقیقتهای پنهان وجودی خود روبهرو شوند. هیروتا تلاش میکند جرأت «نه گفتن» و صادق بودن با خودش را بیاموزد تا بتواند صدایی برای آرزوهایش پیدا کند. تسوکیشیرو هم از طریق ارتباط با هیروتا و آشنایی با احساسات انسانی، متوجه معنای واقعی تعلق و پیوند خانوادگی میشود. رابطه این دو و رشد شخصیتیشان، بار احساسی بسیاری ایجاد میکند و تماشاگر را با خود همسفر میسازد.
شخصیتپردازی یکی از کلیدیترین عوامل موفقیت My Oni Girl است. سازندگان از پرداخت ساده و تکبعدی به شدت پرهیز کردهاند؛ بهگونهای که شخصیتها علاوه بر ویژگیهای مثبت، ضعفها و کشمکشهای خود را عیان میکنند. مخاطب بهراحتی میتواند با دغدغهها، ترسها و امیدهای هیروتا و تسوکیشیرو همذاتپنداری کند. دیالوگها و لحظات احساسی، شخصیتها را باورپذیر و ملموس کرده و فضای دلنشینی برای تجربه احساسات نوجوانی و بلوغ روانی آنها میآفریند. در کنار قصه و شخصیتها، موسیقی متن نقشی کلیدی دارد. آهنگسازی توسط تاکورو کامایا با ملودیهایی ترکیبی از هیجان، اندوه و آرامش صورت گرفته تا به فضا و المانهای فانتزی فیلم عمق بیشتری ببخشد.
موسیقی هرجا که باید، حس تعلیق، غم یا سرزندگی را عمیقتر میکند؛ چه زمانی که هیروتا درون خودش فرو میرود و چه در صحنههای مهیج دویدن و فرار میان دنیاها. آهنگ تیتراژ پایانی که رنگی از امید و رهایی دارد، پایانی احساسبرانگیز و شاعرانه را رقم میزند. از دیگر نقاط قوت My Oni Girl باید به طراحی بصری اشاره کرد. رنگآمیزیها و پسزمینههای استودیو کالوریدو، دنیایی رویایی شکل میدهند که تلفیقی از واقعیت و عناصر فانتزی سنتی ژاپن است. تصویرپردازی بارها با نمادهای ویژه فرهنگ ژاپنی، فضای اسطورهای و آرامش طبیعت را به نمایش میگذارد؛ از جنگلهای نمور گرفته تا آسمانهای شب و اشکال شبهافسانهای شیاطین. این سبک چشمنواز نه تنها گیرا و زیباست بلکه برای ایجاد حس دنیایی دیگرگونه کاملاً ثمر بخش ظاهر میشود.
چرا تماشای این فیلم توصیه میشود؟ My Oni Girl قصهای است درباره رشد فردی، جرات انتخاب و پذیرش خود؛ داستانی برای همه کسانی که احساساتشان را سرکوب میکنند یا از بیان خواستههایشان میترسند. مضمونهای آشنایی چون روابط خانوادگی، تنهایی نوجوانانه و جستجوی هویت با زبان استعارههای فانتزی روایت شدهاند و برای مخاطب نوجوان، جوان و حتی بزرگسال الهام بخش خواهند بود. فیلم در کنار سرگرمکننده بودن، لحظات زیبا و معنادار بسیاری دارد و تجربهای بصری و موسیقیایی غنی و بهیادماندنی را فراهم میآورد.
افزودن دیدگاه