فیلم The Last Duel به کارگردانی ریدلی اسکات، یک اثر تاریخی و دراماتیک با پس زمینه قرون وسطی و الهام گرفته از رویدادی واقعی در فرانسه قرن چهاردهم ساخته شده و خط روایی آن، حول محور نبردی خونین و دادخواهی شخصی بین دو شوالیه شکل میگیرد. این فیلم با بهرهگیری از فیلمنامهای که توسط نیکول هولوفسنر، بن افلک و مت دیمون براساس کتابی از اریک یاگر نگاشته شده، موفق شده است یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین کنشهای عدالتطلبانه تاریخ را بازگو کند.
داستان فیلم در سال ۱۳۸۶ میلادی و در بستر جامعهای مردسالار و عمیقا مذهبی روایت میشود و نبرد پایانی بین ژان دو کاروژ و ژاک لو گری را به تصویر میکشد. این رخداد موضع اصلی تنش فیلم است و مخاطب را با خود به قلب پیچیدگیهای حقوقی، اجتماعی و شخصی آن دوران میبرد. روایت فیلم با ظرافت خاصی، از زاویه نگاه سه شخصیت اصلی، ژان، ژاک و مارگریت بازگو میشود. این شیوه روایت چندلایه که به سبک فیلم راشومون ساخته آکیرا کوروساوا است، باعث میشود هر مخاطب بتواند واقعیت واقعه اصلی را از منظر متفاوتی تجربه کند و به واسطه تفاوت برداشتها و انگیزههای شخصیتها، به عمق اتفاقات پی ببرد.
ژان دو کاروژ، شوالیهای سرسخت اما نسبتا ساده لوح است که افتخارات نظامیش به چشم مردمان عصر خود میآید اما همواره اسیر نظام ناعادلانه فرادستان و قواعد خشک فئودالی است. در مقابلش، ژاک لو گری قرار دارد؛ شخصیتی زیرک، جاهطلب و نزدیک به دربار که توانسته با نفوذ، جایگاه اجتماعی بالایی برای خود بیافریند. نقطه عطف داستان، زمانی است که مارگریت، همسر ژان، ژاک را به تجاوز متهم میکند و در مقابل سکوت و بیعدالتی جامعه مردسالار، جسارت دفاع از شرافت و حقیقت را به خرج میدهد. روایت داستان از زبان هر سه شخصیت، روایت فیلم را به صورت تماتیک از زوایای مختلف و گاهی متناقض منعکس میکند که یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم است.
شخصیتپردازیها در The Last Duel اگرچه برای برخی از شخصیتهای فرعی گاهی سطحی به نظر میرسد، اما سه شخصیت اصلی کاملا چندوجهی پرداخته شدهاند؛ بهویژه مارگریت، که روایت سوم فیلم به او اختصاص دارد و مخاطب را با فشارهای اجتماعی و شخصی مواجه میکند که زنان آن عصر متحمل میشدند. پرداخت هوشمندانه شخصیتها، بهویژه با جدی گرفتن روایت مارگریت بهعنوان “حقیقت راستین”، فیلم را با وضعیت اجتماعی معاصر و موضوعات جنبش #MeToo پیوند میزند. این مقایسه تمثیلی فیلم با جنبش معاصر، بار معنایی آن را ارتقا داده و حساسیتهای جدیدی درباره عدالت جنسیتی و پیچیدگی حقیقت در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
نکته قابلتوجه دیگر، فضاسازی بینظیر اسکات است. او با بهرهگیری از طراحی صحنه، لباسها و فیلمبرداری خیرهکننده، موفق به خلق تصویری عینی و بسیار واقعگرایانه از فرانسه سده چهاردهم شده است. حضور جزئیاتی مانند مراسم درباری، دادگاهها، نبردها و حتی خانههای کوچک روستایی در فیلم، با دقت تمام بازآفرینی شدهاند و سبب میشود تماشاگر برای لحظاتی در فضای سنگین و خشن آن قرون غرق شود. همین توجه به جزئیات، موجب تقویت حس واقعیت و تبدیل فیلم به اثری تاریخی و معتبر میشود.
وجه ارزشمند دیگر The Last Duel در جسارتش برای ورود به مباحث امروزی مانند قدرت، جنسیت، حقیقت و عدالت نهفته است. فیلم قدرت را در بستر تاریخی و اجتماعی نظام قرون وسطی و ساختارهای مردسالارانه به چالش میکشد. بیان فیلم هرچند گاهی با ریتم کند یا روایت نسبتا کلاسیک پیش میرود اما جسورانه زوایای تاریک روح انسان و نظام قضایی را به تصویر میکشد و با ساختار چندروایتی، تماشاگر را به تردید میان روایت واقعی و ادراک شخصی وامیدارد.
در کل، The Last Duel نهتنها اثری قابلتوجه برای علاقهمندان به سینمای تاریخی و اکشن است، بلکه با پرداختی مدرن و چالش برانگیز به موضوع انصاف، حقیقت و شجاعت زنانه مواجه میشود و با بازیهای درخشان، تصویرپردازی فوقالعاده و موسیقی تاثیرگذار، تماشاچی را تا پایان درگیر نگه میدارد. این فیلم، فرصتی بینظیر برای بازاندیشی درباره نقش حقیقت و عدالت در جامعه دیروز و امروز فراهم میکند و به همین دلیل تماشایش به همه سینمادوستان توصیه میشود.
افزودن دیدگاه